روند افزایشی گرایش زنان روستایی و عشایر در خراسان شمالی به بیمه و استفاده از خدمات آن لزوم تشکیل کمیته توسعه چوگان ویژه بانوان در فدراسیون کسب سومین پیروزی پیاپی تیم امید بانوان ایران در مسابقات قهرمانی آسیا سرمربی تیم ملی والیبال زنان ایران: بازیکنان تمرینات سختی را پشت سر گذاشتند هر بند سخنان رهبر معظم انقلاب باید پیوست عملیاتی داشته باشد ۱۲ تا ۱۵ درصد سالمندان تنها زندگی می‌کنند درس‌های انیمیشن باب اسفنجی به کودکان! حضور تنهاملی پوش خراسانی تیم ملی فوتبال بانوان در دیدار دوستانه این تیم با عراق ضرورت افزایش سهم تسهیلات قرض‌الحسنه ازدواج و فرزندآوری از سوی دولت زنان مربی جامعه هستند بررسی تأثیرات مصرف سیگار و مواد مخدر بر سلامت جنین و نوزاد استخوان‌های زنان به طور طبیعی نسبت به مردان ضعیف‌تر است زن در اسلام، انسانی رسالتمند است برگزاری دومین جلسه کارگروه زنان روستایی و عشایری دومین اردوی آماده‌سازی تیم ملی فوتبال زنان پایان یافت کدام یک از ویتامین‌ها برای بدن زنان ضروری‌ هستند؟ زنان یائسه، بیشترین مبتلایان به سرطان رحم در جهان مواجهه با تجربه‌های زنان درگیر سرطان با مطالعه کتاب «می‌خواهم زیبا بمانم» راهیابی ۲۰۰ اثر به مرحله اول سیزدهمین جشنواره مد و لباس فجر
سرخط خبرها
گفت و گو با زنی جوان که با موتورسیکلت به مشتریانش مواد مخدر می رساند | رؤیا‌های سوخته «رؤیا»

گفت و گو با زنی جوان که با موتورسیکلت به مشتریانش مواد مخدر می رساند | رؤیا‌های سوخته «رؤیا»

  • کد خبر: ۳۱۱۹۸۶
  • ۰۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۶
تنها زنی است که  از بولوار چمن تا چهارراه مقدم در بولوار فرودگاه با موتورسیکلت رانندگی می‌کند. اما مهم‌تر از موتورسواری اش، موضوع خرید و فروش مواد مخدر بود.

نجمه موسوی کاهانی | شهرآرانیوز؛ زن جوان از مدتی قبل تحت تعقیب پلیس بود. اهالی محل او را به «زن موتورسوار» می‌شناسند. زیرا تنهازنی است که از بولوار چمن تا چهارراه مقدم در بولوار فرودگاه با موتورسیکلت رانندگی می‌کند. اما مهم‌تر از موتورسواری اش، موضوع خرید و فروش موادمخدر بود و شهروندان بار‌ها این زن را درحال پرسه زدن اطراف پاتوق معتادان بدنام دیده بودند.

با گزارش‌های پی در پی شهروندان، دستگیری این متهم در دستورکار مأموران انتظامی کلانتری شهیدآستانه پرست قرار گرفت و با اقدامات فنی و تخصصی، این زن شناسایی و در عملیاتی غافل گیرانه دستگیر شد. در خلال انتقال متهم به دادسرا، فرصتی دست داد تا با این زن که خودش را «رؤیا» معرفی کرد، هم کلام شویم و از سرنوشت زنی بنویسیم که اعتیاد همه زندگی اش را سوزانده است. رؤیا در همه مدت گفت‌و‌گو مدام می‌گوید کله اش کار نمی‌کند. شاید دوست ندارد به یاد بیاورد چه مسیری را طی کرده تا به اینجا رسیده است.

اسمت چیست و چندساله‌ای؟

من «رؤیا. د» هستم، سی ودوساله‌ام.

چند سال است که مواد می‌کشی؟

فقط یک سال است.

بیشتر چه موادی مصرف می‌کنی؟

شیشه؛ هردوسه روز یک گرم.

قبل از آن هیچ مصرفی نداشتی؟

شیشه که اصلا، ولی دوازده سال تخریب کریستال داشتم و پیش از آن هم عشقی شیره و تریاک می‌کشیدم.

چه شد که فروش موادمخدر را شروع کردی؟

برای تأمین هزینه‌های مصرفم باید فکری می‌کردم. هر روز که‌ نمی‌شد به شوهرم بگویم پول بدهد. شک می‌کرد. یک بار که برای خرید شیشه به پارک رفته بودم، با «نصیر» آشنا شدم که  گفت اگر بخواهم، می‌توانم در فروش موادمخدر کمکش کنم و خودش هم مشتری معرفی می‌کند. این طوری هزینه هایم تأمین می‌شد و شوهرم نیز به من شک نمی‌کرد.

مگر شوهرت خبر نداشت که شیشه مصرف می‌کنی؟

نه، نمی‌دانست.

از حال و روزت و رنگ چهره ات متوجه نمی‌شد؟

گفتم که؛ دوازده سال کریستال می‌کشیدم. ولی ترک کرده بودم. شوهرم فکر می‌کرد اثر همان کریستال است و از شیشه کشیدنم خبر نداشت.

چقدر پول شیشه می‌دهی؟

هر دو روز یک گرم مصرف دارم. گرمی ۱۵۰ هزار تومان. خودت حساب کن ماهی چقدر می‌شود.

با نصیر چطور کار می‌کردی؟

یک موتور هوندا داشت. آن را داد به من و گفت با این برو که مواد را سریع‌تر به مشتری برسانی.

موتورسواری بلدی؟

بله، شوهرم یک موتور بنلی دارد؛ همین که در حیاط کلانتری است. وقتی می‌دید عشق موتور هستم، آن را‌ می‌داد به من تا سوار شوم و یاد بگیرم. بعضی وقت‌ها با موتور شوهرم می‌رفتم و بعضی وقت‌ها هم با موتور نصیر.

شوهرت مشکلی نداشت که با نصیر رفت وآمد می‌کردی؟

خیلی دوست نداشت، ولی من کار خودم را‌ می‌کردم.

بچه هم داری؟

یک دختر هفده ساله دارم. از شوهر اولم است. او ازدواج کرده و از پیش ما رفته است.

دخترت از اعتیادت خبر دارد؟

نه، از اول پیش من زندگی نمی‌کرد و هفته‌ای یک بار من را‌ می‌دید. الان هم همین طور. از کجا می‌خواست بفهمد؟؛ من همه کارهایم را عشقی انجام می‌دادم و کسی نمی‌دانست.

عشقی سوار موتور می‌شوی و عشقی کریستال و شیشه می‌کشی! می‌دانی مجازات این کار‌های عشقی چیست؟ سابقه خلاف نیز داری؟‌

نمی‌دانم مجازات فروش شیشه چیست، اما قبلا یک بار رفته‌ام حبس. آن هم رفته بودم خانه یکی از دوستانم که تریاک بکشیم، مأموران ریختند و ما را گرفتند، یک ماه زندان بودم.

***

این گفت‌و‌گو با مادری است که‌ می‌توانست در اوج جوانی، کنار دخترش زندگی آرامی داشته باشد، اما با سقوط به دامن اعتیاد، کم کم تبدیل به فروشنده موادمخدر شده است و حالا در سی و دوسالگی همه رؤیاهایش را با خود به زندان می‌برد و دیگر مشخص نیست پس از خروج از زندان با همان رؤیا‌های سابق بیرون بیاید یا یک رؤیای جدید شده باشد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.